بانیت کارکن
یکشنبه 00/01/29
?با نیت کار کن
?حاج اسماعیل دولابی (ره):
?? با نیت کار کن. خانواده ات هر چند نفر که هستند، به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن. چند وقت که این کار را ادامه دادی، ببین چه میشود.
✅ با نیت کار کن. مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز میشویی
✔️ سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی میکنی، سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن.
❇️ خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که میشویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت (علیهم السلام )از زندگی و وجودت انجام بده
?چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر میکند و راه سیرت باز میشود…
?مصباح الهدی-مهدی طیب-ص ۲۱۴
شاگردی خدا
شنبه 00/01/28
?شاگردیِ خدا?
✍ بزرگترین آیه قرآن، آیه ۲۸۲ سوره بقره است. آخر این آیه یه عبارت کوتاه داره که یه دنیا حرف توش داره:
? اِتَّقُوا اَللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اَلله. (بقره/۲۸۲)
? #تقوا داشته باشید، خدا به شما #تعلیم میدهد.
اونایی که دنبال #علم و کتابِ اخلاق، و استادِ اخلاق، و ذکر و… هستند، توجّه کنند:?️?️
خدا میگه تو #تقوا داشته باش، هر چی لازم باشه خودم یادت میدم.
✅ دقّت کن:
خودِ خدا معلّمت میشه.? “یُعَلِّمُکُمُ اَلله”
خودِ خدا، برات #استاد_اخلاق میشه.
چون همونطور که سوره الرحمن، همون آیه اول و دوم میخونیم، خودِ خدا اولین معلّم قرآن است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
? الرَّحْمَنُ (۱) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (۲)
? خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود.
خوشبحال اونی که، خودِ خدا معلّمش باشه، و بهش قرآن یاد بده.?
☝️ پس یادت باشه:
قلب پاک و با تقوا، مثل آینه، علوم و حقایق رو میگیره.
سخن سربسته گفتم با حریفان…
حکایت
شنبه 00/01/28
? پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید،،،
دوستی، از او پرسید:
این همه درد چیست که از آن رنجوری،،؟؟
▪پیرمرد گفت:
دو باز شکاری دارم،??
که باید آنها را رام کنم،
دو تا خرگوش هم دارم??
که باید مواظب باشم، بیرون نروند،
دوتا عقاب هم دارم??
که بایدآنهارا
هدایت و تربیت کنم،
ماری هم دارم?
که آنرا حبس کرده ام،
شیری نیز دارم?
که همیشه، باید آنرا
در قفسی آهنین، زندانی کنم،
بیماری نیز دارم?
که باید از او مراقبت
کنم،، و در خدمتش باشم،،
▪مردگفت:
چه مےگویی،
آیا با من شوخی میکنی؟
مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت
کند!!؟
پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم،
اما
حقیقت تلخ و دردناکیست،
? آن دو باز چشمان منند،?
که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت
کنم تا به جایی که نباید، نگاه نکنند،،
? آن دو خرگوش پاهای منند،??
که باید مراقب باشم بسوی ظلم و گناه
نروند،
? آن دوعقاب نیز، دستان منند، ?
که بایدآنها را به درست کار کردن، آموزش دهم تا مایحتاج زندگی ام را از راه درست و حلال کسب کنم ،
? آن مار، زبان من است،?
که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا
کلام ناشایستی از او ، سر بزند،
? شیر، قلب من است❤
که با وی همیشه در نبردم
که مبادا کینه و کدورتی در آن جای بگیرد و نسبت به کسی کینه بورزد،
? و آن بیمار، جسم وجان من است،?
که برای بهبودی خود،
محتاج هوشیاری، مراقبت و
آگاهی من است،
✨این کار روزانه من است
که اینچنین
مرا خسته و رنجور نموده است….
??اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ??