لَو كانَ سَحبان عاقلا / لَتَمَنّي أن يَكونَ باقِلا
چهارشنبه 99/04/11
لَو كانَ سَحبان عاقلا / لَتَمَنّي أن يَكونَ باقِلا
سَحبان، سخنور فصيح معروفي بوده و در نقطة مقابل او، باقِل، مرد اَلكَن معروفي بودهاست. اگر سَحبان عاقل بود، همامروز آرزو ميكرد كه: اي كاش، من باقِل بودم و زبان فصيح و طَلِق نداشتم.
أيُّهَا الغافِلُ قَد شابَ رَأسُك وَ بَرَدَت أنفاسُك إنَّكَ فِي القيلِ وَ القالِ وَ النِّزاعِ وَ الجِدالِ
⭕️تو اي غَفلتزده! موي سرت سفيد شد و نفَسهاي گرمت به سردي گراييد، امّا تو هنوز در قيل و قال و نزاع و جدالي؛
فَاحبَس لِسانَكَ عَنِ الكَلام فيما لايَنفَعُكَ يَومَ القِيامَه؛
پس، زبانت را از سخني كه در روز قيامت، نفعي به حالت نخواهد داشت، بازدار!⭕️
شد خزان و بلبل از قول پريشان بازماند / تو همان مردار مرغ بيمحل، گويي هنوز!
حال، ما نميدانيم كار ما به كجا خواهد انجاميد!
هر نفسي كه ميكشيم، قدمي به مرگ نزديكتر ميشويم!
تاخت وتاززبان
چهارشنبه 99/04/11
⭕️آنها كه در دنيا با زبانشان تاخت و تاز ميكنند و به انواع زبانبازي و چربزباني رو ميآورند، در روز جزا در زمرة اشخاص لال هستند؛ امروز سوارهاند و با قلم و زبانشان ميتازند، امّا آن روز، از پيادگان و واماندگانند.⭕️
وَ المُحَلَّونَ بِزَخارِفِ العِباراتِ عُراهٌ؛
كساني كه در دنيا، گفتار خود را با الفاظي پرجاذبه و دلنشين ميآرايند و بسيار زيبا و فصيح سخن ميگويند، در روز جزا، از برهنگانند.
اينجا، لباس الفاظشان بسيار زيباست، امّا آنجا، روح و جانشان برهنه و رسواست.
سَيَأتي يَومٌ يَندَمُ فيهِ الفَصيحُ، وَ الطَّيرُ الَّذي يَصيحُ؛
روزي خواهد آمد كه آن روز، سخنوران بيتقوا، پشيمان ميشوند.
و ميگويند: اي كاش اين زبان روان را نداشتيم! ديدي اين زبان روان، چه بلايي بر سر من آورد؟! زبانم روان بود و سخنور بودم و حقّ و باطل را با هم ميآميختم و صدق و كذب را با هم مخلوط ميكردم و توجّه مردم را جلب مينمودم و پولداران و زورداران را از خود راضي ميساختم. چنين سخنوراني، آن روز پشيمان خواهند شد.