​لَو كانَ سَحبان عاقلا / لَتَمَنّي أن يَكونَ باقِلا

​لَو كانَ سَحبان عاقلا / لَتَمَنّي أن يَكونَ باقِلا

سَحبان، سخنور فصيح معروفي بوده و در نقطة مقابل او، باقِل، مرد اَلكَن معروفي بوده‌است. اگر سَحبان عاقل بود، هم‌امروز آرزو مي‌كرد كه: اي كاش، من باقِل بودم و زبان فصيح و طَلِق نداشتم.

أيُّهَا الغافِلُ قَد شابَ رَأسُك وَ بَرَدَت أنفاسُك إنَّكَ فِي القيلِ وَ القالِ وَ النِّزاعِ وَ الجِدالِ

⭕️تو اي غَفلت‌زده! موي سرت سفيد شد و نفَس‌هاي گرمت به سردي گراييد، امّا تو هنوز در قيل و قال و نزاع و جدالي؛

فَاحبَس لِسانَكَ عَنِ الكَلام فيما لايَنفَعُكَ يَومَ القِيامَه؛

پس، زبانت را از سخني كه در روز قيامت، نفعي به حالت نخواهد داشت، بازدار!⭕️
شد خزان و بلبل از قول پريشان بازماند / تو همان مردار مرغ بي‌محل، گويي هنوز!

حال، ما نمي‌دانيم كار ما به كجا خواهد انجاميد!

هر نفسي كه مي‌كشيم، قدمي به مرگ نزديك‌تر مي‌شويم!

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.